Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، برای بسیاری از کودکان در نیمکره شمالی، تعطیلات تابستانی کم و بیش به پایان رسیده و اولین روز مدرسه نزدیک است. اولین روز مدرسه، راهی عالی برای نشان دادن این مناسبت ویژه برای کودکانی است که در سراسر جهان زندگی تحصیلی خود را آغاز می‌کنند.

مراسم دوستان در قزاقستان

در قزاقستان، بچه‌ها روز تحصیلی خود را در روزی آغاز می‌کنند که در اصل روز شروع به آموزش است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

معلمان و والدین اغلب مراسم و جشنی ترتیب می‌دهند و دانش‌آموزان جدید دور هم جمع می‌شوند تا دوست شوند. هر دانش‌آموز یک شاخه گل برای معلم می‌آورد که وی آن را به دسته گل کلاس اضافه می‌کند. کودکان همچنین از والدین خود هدیه‌ای دریافت خواهند کرد که به‌طور سنتی شامل شیرینی، شمع و مداد است.

اولین کوله‌پشتی در ژاپن

در ژاپن، سال تحصیلی از ماه آوریل شروع می‌شود و اولین روز مدرسه یک روز مهم در فرهنگ ژاپنی است. هر دانش‌آموز یک کوله‌پشتی محکم دریافت می‌کند. این اولین روز مهم سنت مدرسه است، زیرا این کیف‌ها بسیار گران هستند. این کوله‌پشتی‌ها برای تمام دوره مدرسه خریداری می‌شوند و به آموزش بچه‌ها در مورد ارزش دارایی‌هایشان کمک می‌کنند. در روز اول، کودکان همچنین یک ناهار ویژه برنج با سس جلبک دریایی و تخم بلدرچین می‌خورند که نویدبخش موفقیت در طول سال است.

جشن سه‌روزه بازگشت به مدرسه در عربستان سعودی

در عربستان سعودی، بسیاری از مدارس در روز اول، کلاس‌های درس را شروع نمی‌کنند، اما سه روز جشن دارند. در آنجا روز‌ها آنان در حال ایجاد دوستی‌های جدید هستند و با دانش‌آموزان دیگر آشنا می‌شوند. معلمان برای دانش‌آموزان گل و همچنین غذا می‌آورند. درسی وجود ندارد، فقط فعالیت‌های مختلف به‌مدت سه روز برای عادت کردن به همه چیز انجام می‌شود.

روپوش پوشیدن در ایتالیا

کودکان ایتالیایی در همان روز اول لباس کار خود را در مدرسه می‌پوشند. این یونیفرم‌های خاص که شبیه روپوش هستند، روبان‌های رنگی مختلفی به آن‌ها چسبانده‌اند تا مشخص کنند وارد کدام پایه تحصیلی می‌شوند. اگرچه این رنگ‌ها از مدرسه‌ای به مدرسه دیگر متفاوت است، دانش‌آموزان سال آخر دبستان روبان‌های سفید، سبز و قرمز به رنگ‌های پرچم ایتالیا می‌پوشند.

حس اجتماعی در اندونزی

در اندونزی روز اول مدرسه همه در حال آشنایی با یکدیگر هستند. مدارس فعالیت‌هایی را برای ترویج حس اجتماعی و کمک به کودکان برای آشنایی بهتر برگزار می‌کنند همچنین آنان به گروه‌های همسالان تقسیم می‌شوند سپس فعالیت‌ها توسط دانش‌آموزان ارشد و بزرگتر هدایت می‌شوند.

یک چتر در فصل باران‌های موسمی در هند

اولین روز مدرسه در هند به‌نام «روز پذیرش» جشن گرفته می‌شود. برای گرامی‌داشت این روز خاص، دانش‌آموزان هدایای کوچکی دریافت می‌کنند که اغلب شامل یک چتر است به این دلیل که مدرسه در زمانی از ماه مه یا ژوئن آغاز می‌شود، که شروع باران‌های موسمی نیز است.

 گرفتن مخروط مدرسه در آلمان

کلاس اولی‌ها با بسته‌های مخروطی شکلی از چیز‌های خوب، شیرینی، وسایل مدرسه و هدایای کوچک پذیرایی می‌شوند. این بسته‌های مخروطی را می‌توان در طول تعطیلات تابستان از فروشگاه‌ها خریداری کرد، اما بسیاری از والدین ترجیح می‌دهند خودشان آن را بسازند. سنت هدیه دادن بسته‌های مخروطی که به معنای واقعی کلمه به‌عنوان کیف مدرسه ترجمه می‌شود به اواخر قرن ۱۸ باز می‌گردد. کشور‌های دیگر مانند اتریش سنت مشابهی برای دادن مخروط مدرسه به دانش‌آموزان کلاس اولی دارند.

خرید لوازم مدرسه در برزیل

برای بسیاری از کودکان در سراسر جهان، خرید لوازم مدرسه یک مراسم سرگرم‌کننده است، اما خانواده‌ها در برزیل باید کمی هوشیارتر باشند. در هفته‌های قبل از مدرسه، قیمت وسایل مدرسه اغلب پنج‌برابر می‌شود. در نتیجه، بسیاری خرید لوازم مدرسه را بلافاصله پس از پایان سال تحصیلی که قیمت‌ها معقول‌تر است، به یک رسم تبدیل کرده‌اند. شاید چند ماه زودتر به‌دست آوردن همه آن لوازم مدرسه جدید درخشان و براق، کودکان برزیلی را برای سال تحصیلی آینده هیجان‌زده‌تر کند!

یک دسته گل در روسیه

هر سال در اول سپتامبر «روز دانش» در روسیه جشن گرفته می‌شود. در واقع، حتی اگر این روز به یکشنبه برسد، کودکان همچنان در جشن‌ها شرکت می‌کنند و اولین روز از سنت‌های مدرسه را گرامی می‌دارند. دانش‌آموزان سال اول اغلب به معلمان خود دسته گل می‌دهند و در ازای آن یک بادکنک دریافت می‌کنند. این یک روز رسمی است و دختران تمایل دارند که یک روبان سفید به مو‌های خود یا به لباس خود ببندند. این سنت اولین بار توسط اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۸۴ اجرا شد، بنابراین سنت مشابهی در سایر کشور‌هایی که در آن زمان بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند نیز، اعمال می‌شود.

دوچرخه‌سواری تا مدرسه در هلند

در هلند رفت‌وآمد به محل کار یا مدرسه با دوچرخه بسیار محبوب است. همه چیز در مورد پایداری (ظرفیت زیست‌کره و تمدن بشری در همزیستی در کنار هم) است و سنت‌های اولین روز مدرسه بچه‌ها بسیار یکسان است. بچه‌ها با دوچرخه باری که جعبه‌ای در جلو دارد به مدرسه می‌روند. والدین پشت سر آنان پدال می‌زنند. علاوه بر سازگاری با محیط زیست، یک روش حمل‌ونقل فوق‌العاده سرگرم‌کننده نیز به‌نظر می‌رسد!

کلام پایانی

با پایان تعطیلات تابستانی، والدین در همه جا با شروع سال جدید تحصیلی شادی می‌کنند. رسوم بازگشت به مدرسه راهی عالی برای نشان دادن این مناسبت ویژه برای کسانی است که دوره مدرسه خود را آغاز می‌کنند.

منبع: تابناک

کلیدواژه: قره باغ کیومرث هاشمی هفته دفاع مقدس نعمت احمدی الواح هخامنشی بازگشتی کشورهای جهان بازگشایی مدارس دانش آموزان قره باغ کیومرث هاشمی هفته دفاع مقدس نعمت احمدی الواح هخامنشی بازگشتی اولین روز مدرسه دانش آموزان لوازم مدرسه روز اول بچه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۳۹۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از ۲۵ سال

هر زمان اسم معلم به میان آمده باشد، به یاد او افتاده‌ام، کسی که الفبای علم و دانش را در وجودم نهاد و طی این سال‌ها همواره در آرزوی دیدار دوباره او بوده‌ام.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کردستان، خاطرم هست که تابستان سال ۱۳۷۴ دست در دست پدرم برای ثبت‌نام کلاس اول دبستان، به مدرسه پروین اعتصامی شهر سنندج رفتیم. مدرسه در نگاهم جایی جدید و ناشناخته و بسیار بزرگ بود. هم استرس روبه‌رو شدن با فضایی جدید را داشتم و هم خوشحالی از کسب تجربه در بخش دیگری از زندگی‌ام که به سواد ختم می‌شد.

روز اول مدرسه فرا رسید و سر صف با خواندن اسم‌هایمان، کلاس‌ها و معلم‌هایمان نیز مشخص شد، به یاد دارم که معلم‌مان خانم (فاطمه احمدی) آمد و یکی یکی سر و صورت ما را بوسید و به داخل کلاس هدایت‌مان کرد.

خانم احمدی زیباترین و شیرین‌ترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. معلمی بسیار مهربان و خوشرو که باعث شد حتی عشق به معلمی نیز در وجودم شکل بگیرد.

هرچند من قبل از شروع تحصیلم، در خانه خواندن و نوشتن را فرا گرفته بودم، اما از همان روز اول، از کلاس و مدرسه خوشم آمد و درس‌ها برایم بسیار شیرین و قابل فهم بود. همواره شاگرد اول کلاس بودم و دانش‌آموزی آرام و منضبط که معلم‌ها هم از این مسئله استقبال و من را به عنوان نماینده یا همان مبصر کلاس انتخاب می‌کردند.

دانش‌آموزانی که در نیمکت‌های سه‌نفره جا می‌شدند

آن زمان مقطع ابتدایی ما پنج سال طول می‌کشید، در نیکمت‌های سه‌نفره جا می‌شدیم و هر سال در سه ترم که به آن ثلث می‌گفتند، ما امتحانات پایان ترم داشتیم.

خبری از فناوری و تخته وایت‌برد نبود، همه آنچه که به ما تدریس می‌شد، روی تخته سیاه نقش می‌بست با گچ‌های رنگی که جذابیت تدریس را برای ما چندین برابر می‌کرد.

تمام خوشحالی ما این بود که ۲۰ بگیریم، اصلاً نقش بستن نمره ۲۰ در دفتر مشق‌هایمان حال و هوای دیگری داشت و اگر به جای آن، نمره کمتری مثلاً ۱۹ می‌گرفتیم، به گریه می‌افتادیم و زمین و زمان را به هم می‌دوختیم تا بلکه نمره‌مان ۲۰ شود.

بر جلد کتاب فارسی آن دوران، طرح گل نقش بسته بود، کلاس اول یک گل داشت و تا کلاس پنجم که پیش می‌رفتی تعداد گل‌ها به پنج تا می‌رسید و این نشان می‌داد که بزرگ‌تر شدی و کم‌کم باید از این مدرسه به مدرسه و مقطع دیگری خداحافظی کنی.

کلاس اول با خانم احمدی که بسیار مهربان بود انس گرفته بودیم، اما دیری نگذشت که خرداد از راه رسید و کلاس اول هم تمام شد، روز آخر مدرسه خیلی ناراحت بودم و دوست نداشتم که به خانه برگردم، اما به امید اینکه سه ماه دیگر دوباره مدرسه باز می‌شود و خانم معلم عزیزمان را می‌بینم تابستان را سپری کردم.

دلبستگی و تعلق خاطری که به معلمان ایجاد می‌شد

به دلیل دلبستگی و تعلق خاطری که به معلم کلاس اولم داشتم، دوست داشتم دوباره خانم احمدی معلم‌مان باشد، اما کلاس دوم یک معلم دیگر آمد و من بسیار ناراحت شدم. به همراه یکی از دوستانم پیش خانم احمدی رفتیم و اصرار و اصرار که شما باید دوباره بیاید و معلم ما شوید، اما کلاس‌ها و معلم‌ها را تعیین کرده بودند و نمی‌شد آن را تغییر داد.

تا کلاس دوم تمام شد، چندین‌بار پیش خانم احمدی رفتیم و از او قول گرفتیم که کلاس سوم دوباره بیاید و معلم‌مان شوید و او هم با خوش‌رویی به ما قول داد که می‌آید.

واپسین روزهای کلاس دوم هم از راه رسید و من به امید دیدار دوباره خانم احمدی در کلاس سوم بودم و چون از او قول گرفته بودیم که دوباره معلم‌مان خواهد شد، بسیار خوشحال بودم.

کلاس سوم فرا رسید و خانم احمدی طبق قولی که داده بود آمد و دوباره معلم ما شد، انگار دنیایی از خوشحالی را به من داده بودند. در پوست خودم نمی‌گنجیدم، حاضر بودم تا آخر عمرم فقط او معلمم باشد.

معلمی مهربان که دانش‌آموزان را تنبیه نمی‌کرد

او معلمی مهربان بود که به یاد ندارم دانش‌آموزان را تنبیه کرده باشد، ساعت‌ها وقت خود را صرف درس دادن به دانش‌آموزان ضعیف‌تر کلاس می‌کرد و خم به ابرو نمی‌آورد.

پایه سوم هم با روزهای شیرینی که خانم احمدی برای ما رقم زد به پایان رسید و باز هم غم جدایی از او به جانم افتاد. از او خواستم که باز هم در سال آینده معلم ما شود اما آن زمان چون بیشتر مقاطع اول تا سوم را تدریس می‌کردند این امکان میسر نبود.

تا زمانی که مقطع ابتدایی من در مدرسه پروین اعتصامی تمام شد، هراز چندگاهی پیش خانم احمدی می‌رفتم و حتی سر کلاس او می‌نشستم.

ناگزیر برای تحصیل در مقطع راهنمایی به مدرسه دیگری رفتم و دیگر از آن زمان تاکنون او را در هیچ جایی ندیدم، اما خاطرات خوب او همیشه همراه من بود و همواره هنگامی که نام معلم به میان می‌آمد یا روز بزرگداشت مقام معلم فرا می‌رسید، به یادش می‌افتادم.

امسال دیگر خواستم که به این فراق پایان دهم و پس از سال‌ها دوباره به دیدارشان بروم، چون می‌دانستم مربوط به حدود ۲۵ سال پیش است، حدس می‌زدم که بازنشسته شده باشند. پیگیری‌های زیادی برای پیدا کردن حداقل یک شماره از او کردم، اما هر بار به در بسته برمی‌خوردم.

در فواصل زمانی، چندین شماره به دستم رسید که با اسم معلم من یکی بود و من با ذوق یکی یکی به آن‌ها زنگ می‌زدم و در دل خدا خدا می‌کردم که با نشانی‌هایی که به خاطر دارم خانم احمدی باشد، اما هیچکدام نبود.

اشک شوق پیدا کردن گمشده‌ای پس از سال‌ها

ناامید نشدم و از هر طریقی که می‌توانستم باز هم آخرین پیگیری‌ها را انجام دادم و با آخرین شماره‌ای که به دستم رسید تماس گرفتم، صدایش پشت تلفن برایم آشنا بود تا خودم را معرفی کردم، هنوز حرفم تمام نشده بود که با ذوق وصف‌ناپذیری اسم کوچکم را صدا زد و من را شناخت، همانجا بود که دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و از خوشحالی اشک‌هایم سرازیر شد، همه دوران مدرسه و کودکیم به یکباره دوباره در ذهنم مجسم شد. من معلم مهربانم را یافته بودم همچون پیدا کردن گمشده‌ای پس از سال‌ها.

قول و قرار دیدار با هم را گذاشتیم و من به همراه یکی از هم‌کلاسی‌هایم به دیدار او رفتیم، او هم با خوش‌رویی تمام در منزلشان پذیرای ما شد، باورم نمی‌شد که بعد از حدود ۲۵ سال دارم معلم کلاس اولم را می‌بینیم، همان چهره بشاش و مهربان، هرچه او را نگاه می‌کردم حس آرامش و مادرانگی که داشت را به من منتقل می‌کرد.

خانم فاطمه احمدی (کانی گلزار) اکنون ۶۳ ساله شده، اسم همه همکلاسی‌ها را یادش است و از بسیاری از آن‌ها خبر دارد. خاطرات بسیاری را از آن دوران هم برایمان تعریف کرد.

او از سال ۱۳۵۶ به مدت ۳۰ سال به شغل معلمی مشغول بوده و سال ۱۳۸۶ بازنشسته شده است. ۹ سال از کار خود را در روستاهای کامیاران و سنندج سپری کرده است و مابقی را در مدارس شهر سنندج.

خانم احمدی از اولین معلم خودش برایمان گفت؛ زمانی که سال ۱۳۴۶ به کلاس اول رفته، فردی مسیحی به نام «جهان پانوسی» معلم او بوده است، اما بعد از آن، پس از گذشت سال‌ها پیگیری فهمید که دیگر در قید حیات نیست.

معلمی هنر است نه شغل

او معلمی را شغل نمی‌داند و می‌گوید: معلمی بیشتر هنر است، از نظر مادی شاید آورده آن‌چنانی برای معلم نداشته باشد، اما این عشق و علاقه دانش‌آموزان است که کاستی‌ها را جبران می‌کند.

وی ادامه می‌دهد: وقتی سر کلاس درس می‌رفتیم زندگی شخصی خودمان را فراموش می‌کردیم و با دانش‌آموزان و مسائل و مشکلات آن‌ها همراه می‌شدیم. خوشحالی آن‌ها خوشحالی ما بود و غم آن‌ها غم ما.

خانم احمدی اضافه می‌کند: در ابتدای کارم امکانات بسیار کم بود و حقوق و مزایای ما با کارکنان ادارات دیگر اصلاً قابل قیاس نبود. خاطرم هست در روستا که درس می‌دادم برگه امتحان را برای دانش‌آموزانی که در کوه‌ها و باغ‌ها مشغول کار بودند می‌بردم یا روستاهایی که آب آشامیدنی نداشتند، با پیگیری من برای آن‌ها آبرسانی شد.

وی از خاطرات دوران تدریس خود هم بسیار برایمان تعریف کرد، از دانش‌آموزی گفت که همواره صندلی خود را به صندلی او می‌چسبانده و وقتی پیگیری کرده است فهمیده که مادر ندارد و او را به جای مادر خودش در نظر گرفته است یا دانش‌آموزی با اینکه خانواده او وضعیت مالی خوبی نداشته است و شاید چند سال یک‌بار غذایی همچون کباب را می‌خوردند، لای یک تکه نان برای او از سهم کباب خودش به مدرسه آورده بوده است.

موفقیت شاگردانم همچون موفقیت فرزندانم من را خوشحال می‌کند

خانم احمدی خاطرنشان می‌کند: امروز وقتی شاگردانم را می‌بینم که در کار و زندگی و تحصیل خود موفق شده‌اند بسیار خوشحال می‌شوم و احساس می‌کنم که فرزندان خودم هستند که به موفقیت دست یافته‌اند.

این معلم بازنشسته می‌افزاید: اگر باز هم به دوران قبل بازگردم معلمی را انتخاب می‌کنم. در طول دوران تدریسم به خواست خودم بیشتر مناطق کم‌برخوردار را انتخاب می‌کردم تا بتوانم کاری برای بچه‌های آنجا انجام دهم.

وی هنوز نامه‌ها و کادوهایی را که از دانش‌آموزان خود دریافت کرده، نگه داشته است و می‌گوید: گاهی اوقات وقتی از کنار مدارس عبور می‌کنم لحظاتی توقف می‌کنم و به صدای معلم‌ها و دانش‌آموزان گوش می‌دهم و برایم تداعی خاطرات می‌شود.

در این دیدار، لحظاتی را به تماشای آلبوم عکس‌های آن دوران در مدرسه پروین اعتصامی گذراندیم و از معلمان و دانش‌آموزانی یاد کردیم که طومار زندگی آن‌ها بسیار زود برچیده شد و اکنون دیگر در قید حیات نیستند.

به راستی که مشاغلی همچون معلمی با وجود همه مشقت‌هایی که دارد اگر با عنصر عشق و علاقه آمیخته شود شیرینی دوران علم و تحصیل را برای دانش‌آموزان صدچندان می‌کند، البته به شرطی که دانش آموزان نیز قدر معلمان خود را بدانند و شأن و ارزش جایگاه آن‌ها را نگه دارند.

گزارش از ویدا باغبانی، خبرنگار ایمنا

کد خبر 751606

دیگر خبرها

  • دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از ۲۵ سال
  • آغاز ثبت‌نام کلاس اولی‌ها از فردا / اعلام سن ثبت‌نام
  • فردا؛ آغاز اردوی تیم‌های ملی کاراته بانوان
  • آغاز ثبت‌نام کلاس اولی‌ها از فردا/ اعلام سن ثبت‌نام
  • فیلم رقص و‌ شادمانی معلم در کلاس در روز معلم
  • اولین دور فروش خودروهای برقی وارداتی آغاز شد
  • آغاز اولین فروش خودروهای برقی از امروز
  • لباس فرم برای دانش آموزان اجباری نیست
  • اجرای برنامه همخوانی قرآن در بنا‌های تاریخی قزوین
  • داستان سرماخوردگی در انسان‌ها از چه زمانی آغاز شد؟